زندگی همواره زیباست . . .






























آموزگار مهربانیRSEP

 

 

زندگی زیباست ...

 

آموزگار مهربانی

 

زندگی همواره زیباست ...

 

از خدا پرسیدم :

 

خدایا چطور میتوان بهتر زندگی کرد؟

 


آموزگار مهربانی

 

خدا جواب داد:گذشته ات رابدون هیچ تأسفی

 

بپذیر با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای  

 

آینده آماده شو،ایمانت را نگه دار و ترس را به گوشه ای    

 

اندازشک هایت راباورنکن وهیچ گاه به باورهایت شک نکن 

 

زندگی شگفت انگیز است؛فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید

 

مهم این نیست  که قشنگ  باشی، قشنگ این است 

 

که مهم  باشی !!

 

حتی برای یک نفر

 

آموزگار مهربانی

 

 

مهم نیست شیر باشی یاآهو مهم اینست که با تمام توان

 

 

شروع به حرکت کنی کوچک باش و عاشق...که عشق میداند

 

آئین بزرگ کردنت را بگذار عشق خاصییت تو باشد، نه رابطه ی

 

خاص تو با کسی موفّقیّت پیش رفتن است نه به نقطه ی

 

 پایان رسیدن، فرقی نمی کند گودال آب کوچکی باشی،

 

  یا دریایی بی کران زلال که باشی،

   

 آسمان در توست ...

نویسنده    :  سپهری

آموزگار مهربانی

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

دریای اندیشه ی جنوب
ساعت18:58---5 آبان 1392
سلام آقای سپهری


میخواستم بگم متاسفانه آدرس جدیدتون


تو پیوند وب درکنار لینک دوستان ثبت نمیشه


چند بار انجام دادیم ولی متاسفانه ثبت نشد....
پاسخ: دوست خوبم اگه آدرسو اصلاح کنی درست میشه . ممنون ...


شادی
ساعت17:56---5 آبان 1392


گـاهــی هـــم



نه برای اینکه، دنبال ازدیاد نعمتیـم



نـه از تــرس...



نـه از روی عـادت...



نـه بــرای دل خـودمـان...



تنها برای خاطـر خــــدا...



بـگـویــیــم :

الحــمــدلله



سلام وقتتون به خیر.

وبلاگ جدید مبارک.

متن خیلی زیبایی بود.

موفق باشید و روزهای تان نیک


پاسخ: قدردانی می کنم ...


شادی
ساعت17:55---5 آبان 1392


قضاوت



مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:

پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.

سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند .

پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.

پسر دوم گفت: نه. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.

پسر سوم گفت: نه. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و باشکوه ترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.

پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها،ر از زندگی و زایش!

مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصل ها آمده و رفته باشند!

اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید!

مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!

زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛

در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!


پاسخ: بسیار آموزنده است ...


شادی
ساعت17:54---5 آبان 1392


خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر

این هبوط بی دلیل، این سقوط ناگزیر



آسمانِ بی هدف، بادهای بی طرف

ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر



!ای نظارۀ شگفت، ای نگاه ناگهان

!ای هماره در نظر، ای هنوز بی نظیر



!آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر



مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر



ای مسافر غریب، در دیار خویشتن

!با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر



از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی

!دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر



این تویی در آن طرف، پشت میله ها رها

این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر



دست خستۀ مرا، مثل کودکی بگیر

!با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر



قیصر امین پور




پاسخ: بی نهایت سپاس...


شادی
ساعت17:54---5 آبان 1392


شاد زی با سیاه چشمان شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعد موی غالیه بوی

من و آن ماه روی حور نژاد

نیکبخت آن کسی که داد و بخورد

شوربخت آنکه او نخورد و نداد

باد و ابرست این جهان افسوس

باده پیش آر هر چه بادا باد



رودکی


پاسخ: زنده و جاوید باشی ...


شادی
ساعت17:53---5 آبان 1392
هیچ میدانی چرا چون موج

د رگریز از خویشتن پیوسته می کاهم؟

- زان که بر این پرده ی تاریک

این خاموشی نزدیک

آنچه میخواهم نمی بینم

وآنچه می بینم نمی خواهم



شفیعی کدکنی


پاسخ: چقدر غالی نوشتی استاد ...


شادی
ساعت17:53---5 آبان 1392
صدای آب می آید، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟

لباس لحظه ها پاك است.

میان آفتاب هشتم دی ماه

طنین برف، نخ های تماشا، چكه های وقت.

طراوت روی آجرهاست، روی استخوان روز.

چه می خواهیم؟

بخار فصل گرد واژه های ماست.

دهان گلخانه فكر است.



سهراب سپهری


پاسخ: سلامتی و به روزی آرزومندم براتون ...


شادی
ساعت17:52---5 آبان 1392


نهــــــــــال آرزو



ای نهـــــــــال آرزو، خـــــوش ‌زی کـــــه بار آورده‌ای

غنچــــــه بی‌باد صبا، گــــــل بی ‌بهــــــــار آورده‌ای

باغبــــــانان تــــــو را امسال، سال خــــــرمی ‌ست

زین همــــایون میوه، کز هــــــــر شاخسار آورده‌ای

شـــاخ و برگت نیکنـــامی، بیخ و بارت سعی و علم

این هنـــــــر‌ها، جملـــــــه از آمــــــــــوزگار آورده‌ای

خــــرم آن کـــــاو وقت حاصل ارمغانی از تـــــو بــرد

برگ دولت، زاد هستی تــــــــوش کــــــــار آورده‌ای



***

غنچه‌‌ای زین شاخه، ما را زیب دست و دامن است

همتی ای خواهـــران، تا فــــرصت کوشـیـدن است

پستی نسوان ایــــران، جمـــــله از بی‌دانشی‌ست

مــــــرد یا زن، بــرتـــــــری و رتبت از دانستن است

زین چـراغ معرفت کامــــروز اندر دست مـــــــاست

شاهـــــراه سعی اقلیـــــم سعادت، روشن است

بـــــه کـه هـــــــر دختــــــــر بداند قدر علم آموختن

تا نگوید کس پســر هوشیار‌ و دختـــــر کودن است



***

زن ز تحصیل هنـــــــــر شد شهره در هـر کشوری

بــــرنکرد از ما کسی زین خوابِ بیـــــــداری سری

از چــــه نسوان از حقوق خویشتن بی‌ بهـــــــره‌اند

نام این قـــوم از چـــه، دور افتاده از هــــر دفتـــری

دامـــن مــــــادر، نخست آموزگـــــار کــــودک است

طفـــــل دانشور، کجــــــا پـــرورده نادان مــــــادری

با چنین درمــــــاندگی، از مـــــاه و پروین بگـــذریم

گــــر که مــــا را باشد از فضل و ادب بال و پــــری



شعر پروین اعتصامی به مناسبت مراسم فارغ التحصیلی اش.


پاسخ: سربلند باشی ...


شادی
ساعت17:52---5 آبان 1392
طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد

در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد



منظر دیده قدمگاهِ گدایان شده است

كاخ دل در خور اورنگ شهی یابد كرد



روشنان فلكی را اثری در ما نیست

حذر از گردش چشم سیهی باید كرد



شب، چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است

طیِ این مرحله با نور مهی باید كرد



خوش همی می روی ای قافله سالار به راه

گذری جانب گم كرده رهی باید كرد



نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت

به صف دلشدگان هم نگهی باید كرد



جانب دوست نگه از نگهی باید داشت

كشور خصم تبه از سپهی باید كرد



گر مجاور نتوان بود به میخانه، نشاط

سجده از دور به هر صبحگهی باید كرد



نشاط اصفهانی


پاسخ: شاد شاد باشی ...


شادی
ساعت17:50---5 آبان 1392
[گل]`*.¸.*´

¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)

(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•.

¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)

(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`• [گل]

بی مرغ آشیانه چه خالیست

خالی تر آشیانه مرغی

کز جفت خود جداست

آه ... ای كبوتران سپید شكسته بال

اینك به آشیانه دیرین خوش آمدید

اما دلم به غارت رفته ست

با آن كبوتران كه پریدند

با آن كبوتران كه دریغا

هرگز به خانه بازنگشتند

هوشنگ ابتهاج

[گل]`*.¸.*´

¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)

(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•.

¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)

(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`• [گل]


پاسخ: بسیار زیباست ممنون ...


دلبستگی امام زمان عج... به امام ره و شهدا
ساعت23:38---4 آبان 1392
آنان که زعشق بی قرارند هنوز



بر لطف شهید امید وارند هنوز



ما دست توسل به شهیدان دلریم



زیرا شهدا معجزه دارند هنوز
پاسخ: تشکر ...


دلبستگی امام زمان عج... به امام ره و شهدا
ساعت23:37---4 آبان 1392
خدا آمد



و با خود شادمانی داشت



و او خود برکت و نعمت به من بخشید



نگاهم کرد



صدایم زد



ز دردم خوب بود آگاه



و در گوشم چنین فرمود :



همیشه با تو بودم بندهء گمراه



تو بودی سخت نابینــا !!!!
پاسخ: سپاسگزارم ...


دلبستگی امام زمان عج... به امام ره و شهدا
ساعت23:35---4 آبان 1392
حرفی نمیزنی چرا «بابای جعبه ای»؟

خسته شدم بیرون بیا «بابای جعبه ای»

لطفا بلندتر کمی فریاد هم بزن

این جا نمی رسد صدا «بابای جعبه ای»

با ان قَدَت تو جا شدی آنجا ببین مرا

جا میشوم ببر مرا «بابای جعبه ای»

قد عروسکم شده ای باور کن ای عزیز

من‌‌ مادرت قبول؟ ها؟ «بابای جعبه ای»

بابا عروسکی چرا لالا نمی کنی؟

شب شد لالا لالا «بابای جعبه ای»
پاسخ: ممنون ...


دریای اندیشه ی جنوب
ساعت17:54---4 آبان 1392
شادي كن، مردم به سوي تو جذب مي‌شوند؛



اندوهگين باش، برمي‌گردند و مي‌روند.



آنان شادي بي‌كم و كاست تو را مي‌خواهند،



ولي به غم و اندوه تو نياز ندارند.



الاويلر ويلكاكس


پاسخ: بی نهایت ممنون


دریای اندیشه ی جنوب
ساعت17:53---4 آبان 1392
خواهيد تا به شما داده شود.



بجوييد تا بيابيد. در بزنيد تا به روي شما باز شود.



زيرا هر كه چيزي بخواهد، به دست خواهد آورد،



و هر كه بجويد، خواهد يافت.



كافي است در بزنيد، كه در برويتان باز شود.



انجيل متي


پاسخ: تشکر ...


دریای اندیشه ی جنوب
ساعت17:50---4 آبان 1392
نگران فردایت نباش ،



خدای دیروز و امروزت ، فردا هم هست ؛ . .



سلام


پاسخ: پایدار باشی...


دریای اندیشه ی جنوب
ساعت17:49---4 آبان 1392
نگران فردایت نباش ،



خدای دیروز و امروزت ، فردا هم هست ؛ . .





سلام آقای سپهری

وب جدیدتون مبارک ...
پاسخ: ممنون از شما..


آرزو
ساعت0:40---4 آبان 1392
در خانه دل نوشته با خط جلی

کین خانه بنا شد به تولای علی

در داخل این خانه چو نیکو نگری

هم مهر محمد است و هم مهر علی

سلام عزیزم عیدت مبارک



سلام گرامی

معذرت به خاطر اینکه پیام تبریک عید و جواب پیامتون با تاخیر بود.حتما خودتون می دونید که باز بلاگفا مشکل داشت

ممنون که در مورد آدرس جدید وبلاگتون اطلاع دادید.تغییر دادم.

ممنون از لطفتان...
پاسخ: از مهربانی تان ممنون ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:35---4 آبان 1392
شبتون مهتابی هفته شادی براتون آرزو میکنم یا حق
پاسخ: روزو شبتان قشنگ ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:34---4 آبان 1392


زندگی زیباست ، که گاه خاطره ای در میان خاطره ها ،

خاطره ی خاطره ها می گردد


پاسخ:سلام دوست عزیزم متاسفانه کد نمیده تا جواب براتون ارسال کنم. یعنی کد می زنم میگه کد امنیتی اشتباهه.به محض درست شدن پاسخ ارسال می کنم استاد ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:33---4 آبان 1392


یادگاری واسه بارون ، آرزوهایی که خاک شد

وقتی رفتی زیبا ، انگار روح از تنم جدا شد


پاسخ: بی نهایت سپاس...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:32---4 آبان 1392
بر سرم

چتر گرفت؛

به تماشا

ایستادند

باران و رهگذران


پاسخ: بسیار ممنون ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:32---4 آبان 1392
بارون و دوست دارم هنوز

چون تو رو یادم میاره

حس می کنم پیشه من

وقتی که بارون می باره . . .


پاسخ: مثل همیشه زیبا و دلنشین نوشتی ممنون عزیزم ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:31---4 آبان 1392
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد

و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم

تو می ایی و من گل می دهم در سایه چشمت

و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم


پاسخ: همیشه زنده و پایدار باشی ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:31---4 آبان 1392


باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند

زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد ، ناگهان پایییز عشقم از راه رسید

آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست


پاسخ: همیشه خوشجال و شاد باشی ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:30---4 آبان 1392
چه سنگین گذشت عصر بارانی ام

گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را

گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود

تا حرفهایم

در بستری از بغض بخوابند


پاسخ: دل اسمانیت ستودنی است ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:29---4 آبان 1392


باران رحمت خدا همیشه می بارد

تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم!


پاسخ: خداهمه را دوست دارد ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:29---4 آبان 1392


باران که می بارد تو در راهی

از دشت شب تا باغ ِ بیداری

از عطر عشق و آشتی لبریز

با ابر و آب و آسمان جاری

تا عطرِ آهنگ تو می رقصد

تا شعر باران تو می گیرد . . .


پاسخ: خدا پشت و پناهت ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:28---4 آبان 1392
باز باران آمد
از هوا یا ز دو چشم خیسم؟
نیک بنگر!
چه تفاوت دارد . . .


✿شــــــیدا✿
ساعت0:28---4 آبان 1392
چشمهای من از دوریت کنون مثل آسمان بارانیست

ابرها میبارند و آرام میشوند اما چشمهایم می بارند و بیقرار تر میشوند

کاش تا ابرها آرام نشده اند بیایی


پاسخ: کاش همه چیز طبق خواسته آدما بود ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:26---4 آبان 1392
در حسرت موجم ، باران کفافم نیست

درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست . . .


پاسخ: ممنون از این همه زیبایی ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:26---4 آبان 1392
مثل باران چشمهایت دیدنی است

شهر خاموش نگاهت دیدنیست

زندگانی معنی لبخند توست

خنده هایت بی نهایت دیدنیست . . .


پاسخ: آرزومه همیشه بخندی خنده های زیبات دیدنی است ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:25---4 آبان 1392


بغضهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد

صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد




پاسخ: خسته نباشی ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:25---4 آبان 1392


نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد

ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم

به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم . . .


پاسخ: خدا کنه و آرزومه همیشه بخندی عزیز ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:24---4 آبان 1392
پنجره ی باران خورده ات را باز کن

چند سطر پس از باران

چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده

دلم برایت تنگ است


پاسخ: منم دلم براتون تنگه ممنون از شما ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:23---4 آبان 1392
باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم:

من تنها نیستم , تنها منتظرم


پاسخ: چقد قلم زیبایی داری سربلند باشی ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:23---4 آبان 1392
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!


پاسخ: بی نهایت سپاسگزارم...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:22---4 آبان 1392
به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش . . .
پاسخ: بی نهایت عالی می نویسی .مرسی ...


✿شــــــیدا✿
ساعت0:22---4 آبان 1392
میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیروی

پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید . . .


پاسخ: مانا و موفق باشی عزیزم ...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 3 آبان 1392ساعت 18:0 توسط سپهری| |